ذهن خوانی زن و مرد توخیابون .............!

زن نگاهش میکنه ..... 

زل میزنه به چشماش..... 

 فکر میکنه  : 

کاش گاهی بین این همه شلوغی و درگیری اعصاب خوردی و گرفتاری و خستگی .................  

از بین اینهمه کیف و کیسه خرید و ........ 

یه لحظه ای دستمو بگیره تا همه خستگیا و درگیریا و نگرانیا ..... سر بخوره و بره و فراموش بشه .... شاید فقط یرای چند ثانیه ........... همون چند ثانیه ای که دستمو گرفته . 

شاید گرفتن دست گرمش تو این هوای سرد  کمتر کنه این غریبگی بینمون رو .  

.

مرد داره نگاه میکنه ........... مستقیم توی چشمای زن . 

زل زده و پلک نمیزنه ... 

ماتش برده ..............  

تمام حواسش اینجاست ..........  

حق داره ...... 

 رادیوی مغازه داره خبر مهمی پخش میکنه . 

نظرات 3 + ارسال نظر
رضوان سادات دوشنبه 26 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 08:43 ق.ظ http://zs5664.blogsky.com/

زن و شوهر بودن؟؟؟
خب شاید بعداز شنیدن خبر دستشو گرفت!!
عی ما زنا به چی فکر میکنیمو مردا به چی!!!

برای تو چهارشنبه 28 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 01:03 ق.ظ http://dearlover.blogfa.com/

واقعا قشنگ توصیف کردی

ساجده دوشنبه 3 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 12:51 ب.ظ http://www.ayatenoor.blogfa.com

خیلی ازین پستت خوشم اومد.بیشتر مشکلات زوج ها همین تفاوت هاست که نمیتونن باهاش کنار بیان.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد