کفشهایت .....................!

کلاس چهارم بودم ..................

۵ شنبه و جمعه رو رفتیم کرج خونه عزیز..............

مثل خیلی از ۵ شنبه جمعه های دیگه .

با همه بچه ها و نوه ها و دختر عموها و پسر عمو ها ی مامان تو باغی که سر کوچه بود و کلی درخت توت داشت بازی میکردیم.

دم دمای غروب بود . بالای درخت توت بودم که یه لنگه کفشم افتاد تو آب رودخونه و آب کفشمو برد.

..................................

هیشکی نتونست کفشو نجات بده.

کفش برام مهم نبود ولی یادم افتاد که قراره فردا صبح از همینجا مستقیم برم مدرسه ...............

مامان دعوام میکرد . هزار بار گفته بود که واسه بازی کفش نپوش با دمپایی برو.

.

.

.

بازی تموم شد و داشتیم میرفتیم خونه

دم درتون گفتی هلیا یه دقیقه صبر کن

رفتی تو خونه و یه جفت کفش پسرونه سیاه برام آوردی .  

بیا فردا اینا رو بپوش . من یه جفت دیگه هم دارم .  

به پام میشه؟

آره خوب . منم کلاس چهارمم دیگه.

و من فردای اون روز با یه جفت کفش سیاه پسرونه رفتم مدرسه .

و مامان منو دعوا نکرد .

.

.

.

.

باغ سر کوچه دیگه پر از درخت توت نیست .

رودخونه توی باغ دیگه آب نداره .

شما از اون محل اسباب کشی کردین و رفتین تهران .

عزیز هم ۶۷ روز قبل از پیش ما رفت.

.

.

.

۵شنبه وقتی بابا زنگ زد به گوشیم و گفت که تو وقتی داشتی از سر کار برمیگشتی تصادف کردی و ..........................

من اولین چیزی که اومد تو ذهنم اون جمعه غروب بود که کفش من افتاد تو رودخونه و تو کفشاتو دادی به من.

و اینکه تو همسن من بودی.

جمعه وقتی عکستو روی اعلامیه ترحیم دیدم بازم یاد مهربونیت افتادم .

خوش به حالت مهدی .............. کاش وقتی منم مردم تو ذهن بقیه چیزای خوبی جا مونده باشه ازم .

بازم ازت ممنونم بابت کفشا . فکر کنم تو دوران بچگی عقلم نرسید درست و حسابی تشکر کنم .  

راستی ....................... سلام منو به عزیز هم برسون .

نظرات 38 + ارسال نظر
فرشته یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:37 ب.ظ http://surusha.blogfa.com

آخی...

خدا رحمتش کنه..

حدیث یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:47 ب.ظ http://khatkhatihayman.blogfa.com

آخی عزیزممم
خدا رحمتش کنه
خدا عزیزتم بیامرزه

هاله بانو یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:19 ب.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir/


هلیا گاهی چه چیزهایی تو ذهنمون باقی می مونه ...
چقدر دوست داشتم بگی هنوز زنده است
مثلا بگی تو بیمارستان بستری شده
اصلا بگی حالش خیلی بده اما هنوز نفس می کشه
کاش اون چهار خط آخر نبود
.
.
.
خدا رحمتشون کنه

هاله بانو یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:21 ب.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir/

هلیا قربونت برم سالی به دوازده ماه می نویسی ...
عالی می نویسی اما کنارش جیگر آدم رو خون می کنی و باعث می شه آدم گریه کنه
چشمای منم که همین جوری دم به دم بارونی هست وای به زمانی که بهونه هم دستش بدم

تیراژه یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:26 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

سلام بانو...یادمه که 2ماه پیش تو بازی های آکادمی حرف از این بود که عزادارید ..اون روزا هنوز آدمای بلاگستان رو خوب نمیشناختم...بعدش هم که شیرزادخان به رحمت خدا رفتند...پریروز هم که چهلم پدر بزرگم بود...کلا عجب بهار مزخرفی بود امسال...حالا این پست شما و مهدی خان ..خدا رحمت کنه عزیز را و آقا مهدی را و همه ی مهربانانی که نیستند را...کامنت بی سر و ته ای شد...شرمنده هلیا بانو...خیلی دلم گرفته این روزا..

کیامهر یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:56 ب.ظ

تسلیت میگم هلیا

امیدوارم خبر های خوب انقدر زیاد بشه که این تلخی ها رو فراموش کنیم (ارواح عمه ام)

یه فنجون چایی داغ یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:07 ب.ظ http://chayedaq.blogfa.com

چقدر امسال خبرای بد شنیدیم اما فکر کنم خبرای خوب تو راه باشه همین روزاست به نظرم که بچه ی فروغ دنیا بیاد

هیشـــکی! یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:08 ب.ظ

سلام عزیز خیلی خوب نوشته بودی و خیلی تلخ انقد تلخ که خشکم زده جلوی مانیتور...
روحش شاد..

خدیجه زائر یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:38 ب.ظ http://480209.persianblog.ir


سلام....هلیای نازنینم........دو باره دل نازکت شکست به سنگ زمونه......خدا رحمتش کنه..عزیز دلم....

گندم یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:53 ب.ظ http://gandomak.blogsky.com/

سلام عزیزم
آخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دلارام یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:53 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com

سلام هلیا جون و تسلیت
واژه تسلیت خیلی کمه برای غم های بزرگ ...
خیلی تحت تاثیر پستت قرار گرفتم .خیلی ...

گل گیسو یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:54 ب.ظ http://gol-gisoo.blogsky.com/

سلام
متاسفم
خدا رحمتشون کنه

مهربان دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:55 ق.ظ http://www.mehrabanam.blogsky.com

این خاطره ها که یهو معلوم نیست از کجا پرت می شن جلوی چشم آدم تمومی ندارن
خوبن ولی
یه وقت هایی فاز میدن...

روحش شاد باشه

بهاره دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:00 ب.ظ http://www.myyass.blogsky.com

آخی هلیا جونم بیا بغلم البته اگه شکمم اجازه بده.
خدا رحمتش کنه. روحش شاد باشه.چه مهربون بوده. مطمئن باش الان جاش خوبه. بیا باهم براش دعا کنیم.

علی سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:08 ب.ظ http://monti.blogfa.com

ای وای!!... یادم انداختی من هم باید از چند نفر توی دوران بچگی م تکشر کنم.
دم مرامت گرم که یادت بوده

علی سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:09 ب.ظ http://monti.blogfa.com

سلام... بنده با کمال میل حاضرم سوژه وبلاگ شما بشم...

کاغذ کاهی(نازگل) چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:40 ق.ظ http://kooche2.blogfa.com/

سلام هلیا جان

متاسفم واقعا ... خدا رحمتش کنه ... چقدر با معرفت بوده ...
قیمت بعضی کارها بعدا معلوم میشه .. شاید سالها بعد ... اما بالاخره یه روزی قدر خوبی رو همه میفهمند ....

افشانه چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:48 ق.ظ http://www.mahemehri.blogsky.com/

سلام هلیا جان بهت تسلیت میگم
.
همیشه نوشته هات تاثیر گذارن و من دوسشون دارم
مثل خودت که خیلی دوست داشتنی هستی عزیزم...

کیارش چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:56 ق.ظ http://neveshtehakiarash.blogfa.com/

سلام دوست خوب و با ذوقم
وبلاگت خیلی دلنشین و خواندندی بود از وبلاگ دوستان به اینجا رهنمون شدم و بی اجازه لینکتان کردم . قابل دانستید به من هم سر بزنید

ziba چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:26 ب.ظ http://zibaaa.blogsky.com/

شاید از پا قدمه منه نمیدونم من دختر شادیم ولی این یکی دوروزه بد غمو همه جا میبرمو میبینم
امیدوارم که صبرشو خدا بهت بده که تو این مسئل فقط صبر داشتن تسکینه این دردهاست

خورشید چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:22 ب.ظ http://khorshidejonoob1.blogfa.com

همین که تو یاد تو هست ... یعنی هست ... واقعن کاش همه مون همین شکلی باشیم ... تو خاطر یکی بمونیم حداقل

فاطمه (شمیم یار چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:40 ب.ظ

سلاممم هلیا بانوی عزیز
روحش شاد..
میدونی یاد پسر خاله ام افتادم که ۱۵ سالگی فوت کرد من ۱۰ سالم بود..هیچوقت فراموش نمی کنم هیچوقت...
صمیمانه آرزو می کنم من بعد خارهای خوب بیشتری دریافت کنی

شیر و خورشید پنج‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:10 ب.ظ http://www.2maa.blogsky.com

خدا رحمتش کنه
کم می نویسی اما وقتی اراده کنی بنویسی یا ته دل آدم و شاد می کنی یا چشم آدم و پر اشک...

عسل شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:47 ق.ظ http://www.bipardeh.blogfa.com

وای !
دلم آتیش گرفت ۱
اشکم اومد ! چه بد !
دلم خیلی سوخت ! خدا بیامرزتش !
امیدوارم بهم سر بزنی ! منتظرت میمونم !

حدیث شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:18 ب.ظ http://khatkhatihayman.blogfa.com

سلام هلیا بانو
خوبی؟؟
امروز تمام پست هاتو کامل خوندم
نوشته هاتو دوست دارم نمی دونم شاید چون خیلی از چیزهایی که میگی حرف منم هست
در هر صورت خیلی خوشحالم از آشناییت..

وروجک شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:44 ب.ظ http://jighestan.blogfa.com


هر وقت میام اینجا با چیزایی که می نویسی دلم هرررری می ریزه
خدا رحمتش کنه مرگ جوون تو خانواده از هر چیزی بدتره خدا برای هیچکس نخواد

وکیل الرعایا شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:21 ب.ظ http://www.razeman.blogsky.com

یه رفیق شفیقی داشتم که همیشه وقتی می خواست منو نصیحت کنه میگفت سعی کن طوری زندگی کنی که وقتی از دنیا رفتی بخش عظیمی از اطرافت و بکنی و با خودت ببری ... و جای خالی ت اونقدر بزرگ باشه که به راحتی پر نشه ... خودش رفت و همین اوضاع پیش اومد...

ترنج یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:17 ق.ظ http://toranj90.blogsky.com/

خدا رحمتشون کنه
انشالله جاشون خوبه خوبه

عبدالکوروش یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:26 ب.ظ http://www.potk.blogfa.com

کفش نمی خوای هلیا؟!

سجاد شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:07 ق.ظ http://tavasool.parsiblog.com/

سلام...
خاطره زیبایی نوشته اید ان شاالله باز هم از این خاطرات زیبا البته این بار مشکل کفش بود دفعه دیگه جشن کفش باشه

حدیث یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:49 ب.ظ http://khatkhatihayman.blogfa.com

سلام عزیزم نمی خوای آپ کنی؟؟
راستی واسه اسباب کشی کمک نمی خوای؟؟

تیراژه دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:47 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

سلام هلیا بانو
آپ نمیفرمایید؟
دلم لک زده واسه نوشته هاتون...این سه تای آخری دختر کوچولوی همسایه..رفیق دوران خوابگاه..و کفشهای آقا مهدی..رو خیلی دوست داشتم..با اینکه موقع خوندنشون اشک تو چشمام حلقه میزد..

تیراژه دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:24 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

سلام بانو
تو اسباب کشی اکه کاری بود میتونید رو من حساب کنید..جدی میگم...بعد از 5تا اسباب کشی جانانه اونقدر حرفه ای شدم که بتونم راحت ادعا کنم که تو این چیزا رفیق خوبی هستم.. فقط چای و بیسکوییت به راه باشه!!که ضعف نکنم... همین!

بهنام جمعه 17 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:30 ب.ظ http://www.delnevesht2011.bogfa.com

سلام هلیا بانو
نمیدونم چرا ولی خیلی ببخشید که دیر شد!
تسلیت میگم
روحش شاد باشه
هم روح ایشون هم روح عزیزتون...
متاسفانه نمیشه با این قسمت لعنتی کاری کرد

فلوت زن یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:44 ق.ظ

واقعاً متاسفم هلیا جان .

روحش شاد !

مهرداد دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:38 ق.ظ http://kahkashan51.blogsky.com

سلام
یه کامنت روی پست بهاره خانوم گذاشتم، ایشون جواب نداد شما گفتی که او کوچولوها هنوز متولد نشدن پا تو توی کفشم کردی آخه دوست عزیز شما که تجربه ی پا گذاشتن توی کفش پسرا رو داشتی یه کمی بیشتر مواظب این آلت قتاله باش (پاتون) اون بنده خدا که .....(خدا بیامرزدش) حداقل فکر ما باش هنوز هزار آرزو دارم
خدا کنه اون کفشی رو که آب برد ، بدست آدمی خیر خواه برسه ودر موزه ای بایگانی بشه تا بنده ی خدایی پاش نکنه وپاش مثل شما درگیر این قضایا بشه... هر موقع دوباره رفتی کرج وتوت خوردی یاد منم باش ، حالا یه نصیحت دختر خوبی باش ممبعد پاتو توی کفش پسرا نذارعزیزم
اگه هم دوست داشتی میتونی باهام لینک بشی.بای بای

azita شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:12 ب.ظ http://bolandayekhial.blogsky.com/

salam helia azizam webloget alie ba manam sar bezan linket mikonam

silent چهارشنبه 27 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:28 ب.ظ http://bikhialeeshgh.blogfa.com/

خیلی با احساس می نویسیا
خوش به حالت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد