.................!

  

دارم از کلاس میام.................  

بارون گرفته ..................  

چتر ندارم......................

چقدر راه خونه به نظرم کوتاه اومد

کاش خیابون تو این عکس رو بلد بودم 

هنوزم داره بارون میاد..............................  

نظرات 18 + ارسال نظر
پاتینا سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:20 ب.ظ http://patina.ir

آخ جونمی
اول شدم هلیا

پاتینا سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:23 ب.ظ http://patina.ir

هلیا جون اینجام یارون عجیبی میاد
نمیدونی چه خبره
عین شلاق می مونه رو تن کوچه ها
ولی همه شلاقا که بد نیستن
تازه خیلیم صداش خوشگله یه رعد و برقیه بیا و ببین

بارون واقعا قشنگه
مخصوصا اگه رعد و برقم داشته باشه .
.......................................

آدرینا بانو سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:17 ب.ظ http://adrina.blogsky.com/

باران که می بار یادم می رود باید متین باشم و موقر...یادم می رود جلوی پایم را ببینم.....با دهان آب قطره می ربایم از آسمان و می بلعم. به خانه که می رسم تازه میفهمم.....کفشهایم با گودالها ی پر،عالمی داشته اند
به مامانت زنگیدی هلیا؟

چه ناز نوشتی
مرسی
آره همون موقع زنگیدم . مرسی

کورش تمدن سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:10 ب.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

واااااااای
بارون که چتر نمیخواد
یاد رشت افتادم
حتما یادت میاد کی رو میگم
زیر بارون خیس بودیم چتر بسته هم تو دستمون

یادمه .....................................

بهنام سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:38 ب.ظ http://www.delnevesht2010.blogfa.com

سلام...
خب از این بارون ها اگه میخواین بهترین جا همونطوری که کورش جان گفت رشته. بنده تضمین میکنم اینقدر از این بارون ها ببینی که دیگه از هر چی بارونه
اااااااااااااااا(با کسره)!!! کورش اون روز زیر بارون اون دو نفری که چتر نداشتن و فکر میکردن خیلی حرکتشون رمانتیکانه! است و ما با بچه ها ببخشیدا بهشون میخندیدیم شما بودین؟؟؟!!!

من هم با نظر کورش موافقم رجوع شود به چند تا کامنت پایینتر.
جدا از شوخی انصافا بارونای رشت بارونه هااااااااااااااااا

مهسا سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:46 ب.ظ

سلام
بارون امروز واقعا ناز بود.البته من فرصتی برای قدم زدن زیرش پیدا نکردم ولی فرصت زمزمه ترانه بارون رو به رسم دوران نوجوونیم پیدا کردم:
هدیه میکنن ابرای بهار در و گوهر آسمونی رو
از تو باغچه ها میخونن گلا باز ترانه ی مهربونی رو
از کوچه میاد باز صدای پاش میزنه به شیشه با قطره هاش
میپچه صداش توی هر خونه، باز بارونه
بارونه بارونه
بارونه بارونه
برگا پاک میشن از غبار غم بوی تازگی میده سبزه زار
دونه های شبنم رو برگ هر شاخه گلی مونده یادگار
از کوچه میاد باز صدای پاش میزنه به شیشه با قطره هاش
میپچه صداش توی هر خونه، باز بارونه
بارونه بارونه
بارونه بارونه
بیا تا بارون باشیم
تا که از غبار غم پاک کنیم دلهارو
تا که از عاطفه سیراب کنیم گلهارو
تا مثل رنگین کمونا موقع رفتن بارون
توی آسمون دلها بمونن خاطره هامون
بیا تا بارون باشیم
بیا تا بارون باشیم
تا درودی دیگر بدرود

زیاد یادم نبود که این شعر رو شنیده باشم ولی ریتمش قشنگ اومد تو ذهنم . یاد اومد .
از حفظ نوشتی ناقلا ؟

کیامهر سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:39 ب.ظ http://www.javgiriat.blogsky.com/

بارون قشنگی بود انصافا
از سر کار که بر میگشتم بارون میومد
یک ابر سیاه سیاه توی آسمون بود و خورشید که داشت غروب می کرد اومده بود زیر این لحاف سیاه
قطره های بارون روی شیشه ماشین بود
پشت سر مثل شب سیاه
و روبرو عین روز روشن
منظره عجیبی بود

چه قشنگ توصیفش کردین.
وسط زمستون ...................بارون بهاری بود خداییش

مهربان چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:03 ق.ظ http://mehrabanam.blogsky.com

من هم دیروز زیر بارون موندم
ولی برعکس تو که می رفتی خونه ... من می رفتم سرکار
برای همین دعا می کردم مسیرم کوتاهتر بود
برعکس تو...

آخه منم چتر ندارم
مثل تو...

یاد اون خاطره ای که برام تعریف کردی افتادم که صبح راه افتادی بری سر کار دیدی داره بارون میاد و ذوق کردی و ........... بقیشو دیگه یادته .........کفش خیس و ........

آناهیتا چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:16 ق.ظ http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

سلام هلیا جون
نمی دونم چرا جناب تمدن برای شما تبلیغ نکردن؟!؟
من باید زودتر خدمت می رسیدم

مخصوصا که هم رنگیم و هر دو اهل بارون و بی چتری!

خوش اومدین آنا خانوم .
در وبلاگ ما به روی همه قرمزها شدیدا بازه

کورش تمدن چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:30 ب.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

پسر خوب اونموقع که ما اونجا بودیم شما اجازه بیرون رفتن تنهایی وبا دوستان رو نداشتی

کورش تمدن چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:30 ب.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

منظورم از پسر خوب بهنام بوداااااااااا

کورش تمدن چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:34 ب.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

آنا خانوم ایشون باید واسه ما تبلیغ کنند

بهنام چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:00 ب.ظ http://www.delnevesht2010.blogfa.com

سلام...
کورش جان یادم نبود شما الان ۶۰ سال سنتونه و اون موقع که رشت بودید ما هنوز به دنیا نیومده بودیم!!!
هلیا خانوم از اون بارون هایی که دوست دارین الان داره میباره ها اگه دوست دارین بیاین ، دعوت نامه بفرستم؟!

نگید چون من
من عاشق شهرتونم

بهنام چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:15 ب.ظ http://www.delnevesht2010.blogfa.com

شما که تو بلاگ اسکای هستی چرا وبلاگت رو تو کامنت تون بلاگفا وارد کردی؟! البته الان درستش کردم!!!

اصلا حواسم نبود
اشتباه کردم

بهنام چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:18 ب.ظ http://www.delnevesht2010.blogfa.com

با اجازه لینکتون کردم آخه هروقت میخوام بیام اینجا باید کلی تو وبلاگ این و اون (یعنی کورش جان!) دنبال اسمت بگردم...

عاطفه چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:29 ب.ظ http://hayatedustan.blogfa.com/

امروز اینجا (یعنی مشهد) بارون اومد.. بعد سرظهر هم بارون بود هم آفتاب.. مانم گفت الان برید روپشت بوم رنگین کمان رو میبینید.. بعد ما رفتیم روپشت بوم.. از ذوق داشتم میمردم.. جیغ میزدم از هیجان.. خیلی قشنگ بود.. عاااااالی بود..
بارون با چتر که کیف نمیده.. اما این برای ماییه که بارون ندیده ایم.. اونایی که همیشه بارون دارن توشهر و دیارشون (که الان فک نکنم جایی اینقدر بارون بیاد!) خب حق دارن چتر بردارن..

خوش به حالت
من تا حالا رنگین کمون ندیدم
احتمالا وقتی ببینم عکس العملم مثل شما باشه

عاطفه چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:30 ب.ظ http://hayatedustan.blogfa.com/

مانم=مامانم

چای داغ چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:32 ب.ظ http://chayeda.blogfa.com

میتونم تمامم شبو اونجا قدم بزنم یعنی بهاره از منم بهتره ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد